یک نخ از نگاه ت بگیران

خمار یک شعله ام ..عسل

کوتاه...

در شب چشمانت

ستاره ای می درخشید

با امید رسیدن

در شمالی ترین نقطه ی دستانت

منجمد شدم...14.7.89

---------------------------------------------

حکم کن قاضی!

من

قاتل ثانیه هایم...26.4.91

-------------------------------------------

خنده هایم

در مسلخ هم او جان داد

که می گفت:بخند بانو..25.4.91

عسل