چه قدر گمی... مثل کفش های قرمز بچه گی... مثل دست ها ی مادر بزرگ... گمی مثل روز های خوب... مثل خواب های رنگی.... آنقدر گم که پیدایت نمی شود..! چه قدر دور تری از لبخند بارانی ام دور مثل قهقه های بی پروای زنان مشرقی... آن قدر دور...دور ..دور...گم... گم...که رنگ باخته ای مثل جای قاب عکس ... ((بداهه الان...عسل
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:34 توسط عسل
|
فرزند کوروش...وارث کاوه از نسل پاک آریایی... کودک سرزمین زخم خورده....همین! ..کوروش آسوده نخواب! همه خوابند....