انقلاب.....
زمان انقلاب شد....
من برای دیدنت،قیام می کنم
تو برای بودنم،بجنگ!
من برای این نبرد سخت
آتشی،به وسعت تمام عشق
به سختی زمانٍ بی تو بودنم
آفریده ام....
تمام چشم های بد
که بودنم،کنار تو
برایشان خطاست
به بند می کشم
عطر سیب را
انتشار می دهم
به نامه های شب نشین...
و تو
برای چیدنش
گناه کن!
مرا به سنگر دلت پناه ده....
سلاح من،چشم های تو...
خشم شب بزن
به دوری لبم
امان نده....
عزیز شعر های نو
تازه شو...
فقط
قسم بخور
خلاف آن نوشته ی کتاب
که انقلاب ما
به ابتذال،نمی رسد!!
عسل(21.5.89)
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 14:44 توسط عسل
|