زن
نه ،از بوی گندم،گناه هوس ت گردن من است
نه،از یک وجب خاک،کاشته ای ندارم
نه،از پوست تنم،که خسته ی سر انگشتان توست
حرف نمی زنم،
حرف را سند زده اند به نام تو مردانه!
نه،از هزاره ی خسته ی در انتظار
نه از قبیله ی یک نفره
تخت های دسته جمعی!
تقویم پوست کلفت را ورق نمی زنم
که تاریخ را رقم زدند به کام تو مستانه!
پسٍ ابرهای عقیم ـپشت حصار ضعیفگی
پشت استتار رنگ ولعابِ ظرافتی خشن!
قعر سنگ چین افترا -نشسته ام
هنوز سیب می کشم.....
عسل(۱۳.۱۰.۸۹)
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۰ ساعت 22:21 توسط عسل
|