من...
از لبخند شوم پرندگان...
از زمین،از زمان میـــ هراسم!
من از مبارکی قدم نو رسیده...
از بازی کودکان میـ هراسم
من از خدا میـ هراسم....
از خدایی که مرا دوست دارد!!!
من از عشق،از تو...
از خود دیوانه ام میـ هراسم
به هر حال،یک تفاهم!
تو هم از من دیوانه هراس داری!!
آقای ادبیات (P.D.S)
خوب،این یکی از نوشته هام بود و لازم هست عذر خواهی کنم از همه اگر عیب و نقصی در ش وجود داره.
پی نوشت این مطلب :
وبلاگ واژخـــــــــــــنیا دیروز یک ساله شد...یک سال با شما عزیزان بودیم،همه چیز دیدیم و شنیدیم،از جلوگیری بلاگفا برای پست گذاشتن ما،حذف قالبمون،اساس کشی،بازگشت دوباره و خلاصه خوب و بد در کنار هم بودیم،22 اردیبهشت ماه سال 1390 خورشیدی،زادروز واژخنیا،بر همه بازدید کنندگان این بلاگ مبارک،و همچنین امیدوارم در سالیان آینده روز به روز پیشرفت کنیم و همراهی شما عزیزان را از دست ندهیم...
با تشکر
آقای ادبیات(P.D.S) و عسل